یا رئوف
حجاب میان من وتو
حجابی که از گناهای من مثل غباری تیره رنگ کشیده شده
نه حجاب من ...حجاب بین تو ومن
از
این
حجاب
متنفرم
... به دنبال چادرم می گردم! این اتاق به اون اتاق؛ توی کمد، روی تخت....
دوستم بهم گفت : دنبال چی می گردی؟ چادرت؟! کجا می خواهی بری؟
گفتم :سر خیابان تا جزوه ات را واسه خودم فتوکپی بزنم.
گفت: خب چند قدم که بیشتر نیست زود می آیی. چادر نمیخواهد !
(و خنده ای از شیطنت بر لبهایش نقش بست )
به
یاد پوشش خودش افتادم ... گفتم: ( مثل همان دلیل خودت ) چطور تو برای
رفتنِ همین مسیر خودت رو آرایش می کنی!!؟ چه فرقی دارد، اونم که چند قدم
بیشتر نیست؟
گفت: ( با یک گل که بهار نمی شود) آیا با این رفتار ما
(محجبه بودن) واقعاً جامعه از فساد ایمن می شود؟ به نظرم وقتی این همه بی
حجاب تر از من و تو هستن، حجاب داشتن من یا تو چه فایده ای دارد؟ اگر قرار
است کسی از بی حجابی من منحرف شود و به دامن گناه بیفتد، به فرض که من
رعایت کنم، آنقدر بی حجاب هست که باز هم دیگران را به گناه بیندازند! پس چه
فرقی می کند من با حجاب باشم یا بی حجاب؟ اگر من مثل تو با حجاب شوم یا تو
مثل من شوی فرقی برای جامعه ای با این جمعیت و این بزرگی ندارد.
یک داستان جالب بخاطرم آمد، برایش تعریف کردم: