تنها راه آرامش
جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۵۱ ب.ظ
افسار چشمهایش را بازِ باز گذاشته بود
دوستانش می گفتند: «تفریح و خیابان گردی که امّل بازی بر نمی دارد.»
شب که به خانه برگشت اول مصیبتش بود. شادی ها و خنده های وسط خیابان یک طرف
بی خوابی و فکرهای جور و ناجور هم یک طرف.
مادر که بی قراری پسرش را دید به قرص و شربت و داروهای گیاهی متوسل شد
اما پسرک می دانست تا حافظه ی چشمش از تمام دیده های خیابانی پاک نشود، آرامش باز نمی گردد.
آورده های مادر را کنار گذاشت و سجاده اش را پهن کرد. این تنها راه آرامش بود.
«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
۹۲/۱۰/۱۳
و خسته نباشید
لوگوی شما طراحی شد:
http://8pic.ir/images/52296309365534284819.swf
یا علی