من می نویسم “کانال”…
سرمایی ها یاد کولر می افتند،
دیپلمات ها یاد سوئز،
رسانه ای ها یاد تلویزیون
اما دل دار ها یاد “حنظله” می افتد، یاد “کمیل”.
نتیجه اش زیباست، وقتی این دو را پیوند می زنیم
اینکه فرمودند:
زکات زیبایی، پاکدامنی است
و اینکه:
پرداخت زکات دارایی ات را افزون می کند
حالا، آنان که زیبایی بیشتر می خواهند... بسم الله.
برای همه دخترانش که به سن تکلیف می رسیدن یه چادر می گرفت، یه چادر گل قرمزی هم برای من گرفته بود و قرار بود اون روز، سر سفره افطار بهم هدیه بده. قبل از افطار بهش گفتم : «امروز توی مدرسه وقتی دوستم فهمید قراره برایم چادر بخری بهم گفت : ما دیشب هیچی برای افطار نداشتیم،خوشا به حال شما که چادر هم دارید »
.هیچی نگفت و بلند شد و رفت …همه نشسته بودیم سر سفره و منتظر اذان بودیم که دیدم کاسه آش رو آورد داد به من و گفت: « ببر برای دوستت». گفتم: «خودمون با چی افطار بکنیم ؟»گفت:«با همونی که دوستت دیشب افطار کرد ».
«شهیده کبری حسن زاده»
ساکنــان بهشت
إنّ أقلّ ساکنى الجنّه النّساء
کمترین ساکنان بهشت زنانند.
این کمترین ها زنانی هستند که در هر زمان تابع جوّ موجود و جامعه فاسد نشده ,
حجاب و عفاف خود را از دست نمی دهند
و با بی مبالاتی خود باعث فساد و فحشا در جامعه نمی گردند ,
زنهایی که بزک کرده از خانه خارج نمی شوند و
موجب فشارهای روحی و جنسی جوانان و مردان عزب نمی گردند ,
چه بسا ظلمها و ستمها و قتـــل ها که از بی حیایی و بی عفتی برخی زنان ناشی میشود ,
در غالب فجایع و وقایعی که منجر به زد و خورد و قتل و امثالهم میشود
اگر تا انتها بررسی شود به یک زن می رسد,
تاریخ را هم اگر به دقت مرور نمائیم از اینگونه سر نخ ها زیاد به چشم می خورد ,
در غالب فیلمها و سریالها نیز این موضوع به وضوح به تصویر کشیده شده است !!!
شما خواهر گرامی ؛
آیا دوست ندارید جزو این کمترین ها باشید ؟
پس حجاب را و حیا را و عفت را و پاکدامنی را
و وفاداری به همسر را نصب العین خود قرار دهید.
این چادر را...واین حجابم را...دوست دارم!
خودم دوست دارم...
نه به اجبار پدر و نه به قانون مدرسه!
من خود این چادر را...
و این سیاهی تمام قد را دوست دارم...
و حاضر نیستم باتمام آرزوهای رنگانگ دنیا...وبا تمام راحتی ها... یا راحت تر بگویم:
...حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم...
حجابم مال من است...حق من است...چه در گرماهای آتش گونه...و چه در سرماهای سوزناک...
.
درست است...گرم است...اما مال من است!به خنکای تابستان هم نمی فروشمش!
دست و پا گیر؟خب باید دست و پا را بگیرد از دست درازی ها و قدم های اشتباه!
دوستش دارم و نمی فروشمش!
آسودگی ام تا حال از باران نگاه عالمیان را خودم انتخاب کردم و دوستش دارم!
من...حنایی چادری ام که حقش...احساسش...دنیایش..و آرامشش را با نگاه های سنگین عوض نمیکنم!
این است دنیای حنایی من:)...دنیایی چادری...
ذوق خارج از خانه بودنم به چادری بودنم است...به این که از حق خودم دفاع کنم...
هر چه باشم و هر کجا باشم من حنایی چادری هستم...دوستش دارم...