
برادرم!
افسوس می خورم از اینکه سینه چاک داده ای
و از اینکه آستین ها را بالا زده ای
تا جلب توجه کنی
وقتی می بینمت، یاد نوجوانانِ مردی می افتم
که سینه چاک می دادند و آستین بالا می زدند
برای دفاع از ناموس و برای آبادانی کشورشان
برادرم!
افسوس می خورم از اینکه سینه چاک داده ای
و از اینکه آستین ها را بالا زده ای
تا جلب توجه کنی
وقتی می بینمت، یاد نوجوانانِ مردی می افتم
که سینه چاک می دادند و آستین بالا می زدند
برای دفاع از ناموس و برای آبادانی کشورشان
بانو :
عرش ِ زیـر پــایـت ، برایـت بهشـت مے شـود
وقتے کـه
گـآمـ هـایـت را بـا وِقــار روے آن مے نهے…
و با هر وزش ِ چــادرت ؛
عطـــــــر ِخـُـدا را در فضـا مے پراکنے ..
نمیدانید؛
واقعاً نمیدانید چه لــذتی دارد وقتی سیاهی چادرم،
دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوشرنگترین زنهاست را میزند.
نمیدانید چقدر لذتبخش است وقتی وارد مغازهای میشوم و میپرسم:
آقا! اینا قیمتش چنده؟
و فروشنده جوابم را نمیدهد؛
چـــــــــہ زیـــباســــــــت...
اگـــــــَر حــــــاجَت دلــــت!!!
بـا حــــــِکـمــــَت
♛خــُـــــدایت♛
یکـــےباشـــَد
همیشه کمال هرچیزرا دوست دارم
دست نیافتنی بودن
در اوج بودن!
مانتو بلند،روسری ومقنعه؛هرلباس ساده
همگی خوبست
من اما چادر رابیشتر دوست دارم
و چادرمیپوشم
چون از من◀کوهی پرابهت▶ساخته
که
نگاه فرومایه ازساحتم کوتاه است
و فقط چشمی مرا میبیندکه به آسمان بیفتد
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺯﻭﺩ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ...
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﻬﺖ ﺑﺮﭼﺴﺐ ِ (ﺧﺸﮏ ﻣﻘﺪﺱ) ﻣﯿﺰﻧﻦ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺗﻀﺎﺩﺷﻮﻥ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺑﮕﯿﺮﻥ !
چادری که باشی وقتی گرمت میشه میتونی خیلی راحت یه آب به صورتت بزنی و
نگران پاک شدن آرایش و تمدید زیباییت نباشی
چادری که باشی نگران رنگ موی ماه بعدت نیستی...
چادری که باشی تواتوبوس، توخیابون، تودانشگاه وهمه جاچادرت به دیگران می گه
من سبک زندگیم زهرایی است
چادری که باشی اصلاخودچادرت برای دیگران امربه معروف و نهی از منکر می کنه
چادری که باشی وقتی باچادرت روضه می ری موقع بیرون امدن چادرت بوی
چادرخاکی مادرو می گیره می گی نه امتحان کن
آفرین ب دخترایی ک خودشون با عشق چادرو انتخاب کردن و سر میکنن
حضرت زهرا (س) دعاگوتون إن شاء الله
توی پیاده رو راه می رفت...
چادرش را محکم گرفته بود...
باد می وزید..
سرش پایین بود و دلش پر میزد که برسد به مزارشهدا....
توجه اش جلب شد به صداهایی که در نزدیکی اش به گوش می رسید
متوجه شد چندتا پسر کنار پیاده رو میگفتند و می خندید...
یکی میگفت:لا اله الله اله و...
یکی میگفت:....
ﺍﻭ ﺯَن ﺍﺳــتْ .......
ﺯﻧــــﮯ ﺍﺯﺟﻨس ﺧﻮﺍﻫﺮت .ْ
ﺯﻧــــــﮯ ﺍﺯﺟﻨﺴــِ ﻫﻤﺴﺮت ..........
ﺯﻧـــــــﮯ ﺍﺯﺟﻨسِ ﻣﺎﺩﺭت .......
ﻫﺮﮔــﺎﻩ
ﻧﮕﺎﻫــــــﮯ ﻧﺎﺑﻬﻨﮕﺎم ... ﺍﺯﺳـﺮﻫﻮس ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘـــﮯ .......
ﻧﺎﻣﻮﺳــــِ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ .......
ﺩﺭﭼﺸﻤﺎﻥ ﭘﻠﯿـــــﺪ ﺭﻫﮕذﺭﺍﻥ ﺍﻧــﺴﺎﻥ ﻧﻤـــﺎ ﺣس ﮐﻦ !!!!!!
ﻣـــــــَﺮﺩْ ﺑــﺎش ﻧﻪ ﻧﺎﻣــرد
دلتنگــــی چادرم پـیــچـیـــده نـیـســت !
یـکــــ دل . . . !
یـکــــ آســـمـــان . . . !
یـکـــ بـــغـــض . . . !
و آرزو هـای تـرکــــ خــورده . . !
و یک باران که با چادرم قدم بزنم....
بــه هـمــیـــن ســــادگــــی....