از کنار هردختری که رد می شد
یک تنه ی جانانه می زد و لذت می برد ...
- یک اصطکاک دوست داشتنی با هرکسی که در نظرش خوش تراش تر بود! -
یک آن دیدم مقابل من است
نفسم حبس شد
چادرم را کشیدم جلوتر و میخکوب سر جایم ایستادم
ببخشیدی گفت و خودش را کشید کنار ...
حالا دیگر چادرم را خیلی بیشتر دوست داشتم ...
خدایا ممنون بابت این سپرِ بلا
نمىدانید چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازهاى مىشوم و مىپرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمىدهد؛ دوباره مىپرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهاى مشکرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمىبیند. باز هم سؤالم بىجواب مىماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون مىآیم.
دختری که لذت می برد از…!
نمىدانید؛ واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى در خیابان و دانشگاه و… راه مىروید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست…
نمىدانید؛ واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوشرنگترین زنهاست را مىزند.
نمىدانید؛ واقعاً نمىدانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان مىآیند تا لذت ببرند، ذرهاى به تو محل نمىگذارند.
گاهی اوقات سؤالاتی درباره فرشتگان برای انسان پیش میآید؛ به عنوان مثال اینکه ملائک چه شکلی هستند؟ میخندند؟ میگریند؟ و ...
جالب است بدانید پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) نیز این سؤالات را از جبرئیل پرسیدهاند.
ایشان از جبرئیل پرسید آیا ملائک نیز گریه و خنده دارند؟
جبرئیل پاسخ داد: آری؟ فرشتگان الهی به سه کس از روی تعجب میخندند؛
اول: از کسی که سراسر روز را به سخنان چرند و پرند و کارهای بیهوده میگذارند و چون شب شود، نماز عشاء خوانده و باز به بیهودگی خود ادامه میدهند، ملائکه میخندند و میگویند ای بی خبر از صبح تا شب سیر نشدی، حالا سیر میشوی؟
دوم:
دهقانی که بیل و کلنگ خود را برداشته و به بهانه تعمیر و اصلاح زمین خود،
دیوار مشترک (بین خود و شریکش) را میساید تا به سهم خود بیافزاید، ملائکه
میخندند و میگویند، آن زمین به آن پهناوری تو را سیر نکرد، این مختصر تو
را سیر میکند؟
سوم:
از زنی که خودش را از نامحرم در زمانی که زنده بود نمیپوشانید، بعد از
مرگش وقتی که او را در قبر میگذارند، بدنش را میپوشانند تا کسی حجم و
اندامش را نبیند. ملائکه میخندند و میگویند وقتی که مورد میل و رغبت بود
او را نپوشانیدید، حالا که مورد نفرت و انزجار است او را میپوشانید؟!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
اَدِّبُوا اَوْلادَکُمْ فى بُطونِ اُمَّهاتِهِمْ. قیلَ: وَکَیْفَ ذلِکَ یا رَسُولَ اللّهِ؟ فَقالَ: بِاِطْعامِهِمُ الْحَلالَ؛(۱)
فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید. سئوال شد: این چطور ممکن است، اى رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذاى حلال (به مادرانشان).
جُنگ مهدوى، ص .۱۳۲
امام باقر علیه السلام:
اِنّا نَاْمُرُ صِبْیانَنا بِالصَّلاةِ اِذا کانوا بَنى خَمْسِ سِنینَ ، فَمُروا صِبْیانَـکُمْ بِالصَّلاةِ اِذا کانوا بَنى سَبْعِ سِنینَ، وَ نَحْـنُ نَأمُرُ صِبْیانَنـا بِالصَّـوْمِ اِذا کانوا بَنى سَبْعِ سِنینَ بِما اَطاقوا مِن صیامِ الْیَومِ اِن کانَ اِلى نِصْفِ النَّهارِ اَوْ اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ اَوْ اَقَلَّ، فَاِذا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الْغَرَثُ اَفْطَروا، حَتّى یَتَعَوَّدُوا الصَّومَ وَ یُطیقوهُ، فَمُروا صِبیانَـکُم اِذا کانوا بَنى تِسْعِ سِنینَ بِالصَّومِ مَا اسْتَطاعوا مِن صیامِ الْیَوْمِ، فَاِذا غَلَبَهُمُ الْعَـطَشُ اَفْطَروا
ما کودکان خود را وقتى پنج سالهاند ، به نماز امر مىکنیم ؛ ولى شما کودکانتان را وقتى هفت ساله شدند ، به نماز امر کنید . ما کودکان خود را وقتى هفت سالهاند ، به روزه وامىداریم ، به اندازهاى که توان دارند ، چه نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر . وقتى تشنگى و گرسنگى بر آنان چیره شد ، افطار مىکنند تا اینکه به روزه ، عادت کنند و توان آن را بیابند ، ولى شما کودکانتان را وقتى نُه ساله شدند ، به اندازهاى که توان دارند ، به روزه وا دارید و وقتى تشنگى بر آنان چیره شد ، افطار کنند .
کافى ، ج ۳، ص ۴۰۹، ح ۱٫
هر چه بیشتر به شاخ و برگ گل نظاره می کرد،
بیشتر محو زیبایی اش می شد...
دستش را دراز کرد تا در اختیار بگیرد...
ولی خارها مزه درد را به او چشاندند تا دریابد..
اگر حفاظی برای گل نبود، چنین با طراوت و زیبا نمی ماند
سید شجاع الدین جعفری، برادر سعید، نقل میکند:
«شبی که آقاسعید در بامداد آن، شهید شدند دستهی ما عملیات داشت. یکی دو ساعت به غروب مانده بود... سعید به من گفت : «تو الان در سِنّی قرار داری که در معرض نگاه حرام هستی. چشمانت را پاک نگهدار و از گناه دوری کن»
گفتم: «آقا سعید روزگار طوری نیست که بشود تقوا را آنطور که شما میگویید نگه داشت. صبح که از منزل بیرون میآئیم کسانی را میبینیم که حجابشان را درست رعایت نمیکنند»
آقا سعید همانطور که سرش را با حوله خشک میکرد، پرسید: «سن شما بیشتر است یا من؟»
گفتم: شما.
حوله را از روی صورتش کنار زد و گفت: «به وجود مقدس امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) تا به امروزیک نگاه حرام نکردهام»
این قسم بزرگترین قسم سعید بود و چنان این حرف را محکم زد که اشک در چشمانم حلقه بست...
بسم الله
خدایا قلوبمان را بر دینت ثابت کن
رقیه ی امام حسین(ع) وقتی بالای پیکر بی سر پدر رسید نگفت بابا دلم برات تنگ شده، نگفت بابا کتک خوردم درد دارم، نگفت بابا اسیر شدیم کاش بودی، گفت پدر ببین حجابمونا از سرمون کشیدن
هر کس که این جا را میخونی و دلت گرفته از بعضی طعنه ها، به حجابت افتخار کن که مهر تایید افلاکیان روش خورده...چی بالاتر از این؟!
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
ما استفاد امرء فائدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر الیها، تطیعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
پس از اسلام، هیچ نعمتی برای مرد بهتر از زن مسلمانی نیست که هر
گاه به او بنگرد، مسرورش کند و هر گاه به او فرمان دهد، اطاعتش نماید و در
غیاب او حافظ ناموس و مالش باشد.
من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۵۵